به نام علم آفرین

به نام علم آفرین

آدرس جدید در صورت مورد عنایت واقع شدن bhc14.blogsky.com
به نام علم آفرین

به نام علم آفرین

آدرس جدید در صورت مورد عنایت واقع شدن bhc14.blogsky.com

بهلول و حمام




روزی بهلول به حمام رفت ولی خدمه حمام به او بی اعتنایی نمودند و آن قسم که دلخواه بهلول بود او را کیسه ننمودند. با این حال وقت خروج از حمام بهلول ده دینار که همراه داشت را به استاد حمام داد و کارگران چون این بذل و بخشش را دیدند همگی پشیمان شدند که چرا نسبت به او بی اعتنایی کردند.
بهلول باز هفته دیگر به حمام رفت ولی ....
این دفعه تمام کارگران با کمال احترام او را شست و شو نموده و مواظبت بسیار نمودند، ولی با این همه سعی و کوشش کارگران، موقع خروج از حمام، بهلول فقط یک دینار به آن ها داد. حمامی ها متغیر گردیده پرسیدند سبب بخشش بی جهت هفته قبل و رفتار امروزت چیست؟
بهلول گفت: مزد امروز حمام را هفته قبل که حمام آمده پرداخت نمودم و مزد آن روز حمام را امروز می پردازم تا شما ادب شده و رعایت مشتری های خود را بنمایید.

عشق حقیقی (داستان کوتاه)



پسری روزها پشت در منزل دخترک را می پایید؛
برای دختر سوال بود که اگر او مرا دوست دارد،
پس چرا پا پیش نمی گذارد و با پدرم صحبت نمی کند؟!
درست است که ماشین پسرک قدیمی بود،
ولی برای دخترک عشق و محبت مهم تر بود!

روزها و ماه ها به همین منوال گذشت و دخترک بسیار کنجکاو شده بود،
روزی دل خود را قرص کرد و رفت تا حرف دل پسرک را گوش کند…
از او پرسید: ۶ ماه است که تو کنار منزل ما می ایستی و مرا می پایی،
وقتی ماشینت را میبینم ضربان قلبم تندتر می شود و…
هدف تو چیست؟
پسر گفت: وای فای خونه تون پسورد نداره!