به نام علم آفرین

به نام علم آفرین

آدرس جدید در صورت مورد عنایت واقع شدن bhc14.blogsky.com
به نام علم آفرین

به نام علم آفرین

آدرس جدید در صورت مورد عنایت واقع شدن bhc14.blogsky.com

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی




فردی مسلمان یک همسایه کافر داشت. هر روز و هر شب با صدای بلند همسایه کافر رو لعن و نفرین می کرد: خدایا! جان این همسایه کافر من را بگیر. مرگش را نزدیک کن (طوری که مرد کافر می شنید)

زمان گذشت و مسلمان بیمار شد. دیگر نمی توانست غذا درست کند ولی در کمال تعجب غذایش سر موقع در خانه اش ظاهر می شد. مسلمان سر نماز می گفت خدایا ممنونم که بنده ات را فراموش نکردی و غذای من را در خانه ام ظاهر می کنی و لعنت بر آن کافر خدا نشناس!

روزی از روزها که خواست برود غذا را بردارد ،دید این همسایه کافرِ است که غذا براش می آورد. از آن شب به بعد، مسلمان سر نماز می گفت: خدایا! ممنونم که این مرتیکه شیطان رو وسیله کردی که برای من غذا بیاورد. من تازه حکمت تو را فهمیدم که چرا جانش را نگرفتی!

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بی خبر بمیرد در درد خود پرستی

بهلول و حمام




روزی بهلول به حمام رفت ولی خدمه حمام به او بی اعتنایی نمودند و آن قسم که دلخواه بهلول بود او را کیسه ننمودند. با این حال وقت خروج از حمام بهلول ده دینار که همراه داشت را به استاد حمام داد و کارگران چون این بذل و بخشش را دیدند همگی پشیمان شدند که چرا نسبت به او بی اعتنایی کردند.
بهلول باز هفته دیگر به حمام رفت ولی ....
این دفعه تمام کارگران با کمال احترام او را شست و شو نموده و مواظبت بسیار نمودند، ولی با این همه سعی و کوشش کارگران، موقع خروج از حمام، بهلول فقط یک دینار به آن ها داد. حمامی ها متغیر گردیده پرسیدند سبب بخشش بی جهت هفته قبل و رفتار امروزت چیست؟
بهلول گفت: مزد امروز حمام را هفته قبل که حمام آمده پرداخت نمودم و مزد آن روز حمام را امروز می پردازم تا شما ادب شده و رعایت مشتری های خود را بنمایید.